سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شهادت کوثر پر بهای قرآن

قانون محبت

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (96)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (175)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (172)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (12)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (18)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (16)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (22)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (14)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (225)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (150)

سروده های دیگر (166)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 821500
بازدید امروز :487
بازدید دیروز : 206
تعداد کل پست ها : 1321

 

زبان حال حضرت زینب (س)

در عزایت مثل یک شمع فروزان سوختم
دل سراسر غصه بود و سینه سوزان سوختم

از دو چشمم در غمت خونابه جاری یا حسین(ع)
در عزایت با دوچشم اشک ریزان سوختم

تو میان قتلگاه و من کنار قتلگاه
تو به زیر خنجر و من دیده گریان سوختم

می زدی تو دست و پا در زیر خنجر یا حسین(ع)
پیش چشمم پاره پاره گشت قران سوختم

گلشنی می سوخت در آتش به دشت کربلا
من زداغ لاله های آن گلستان سوختم

العطش از خیمه ی اطفال می آمد به گوش
چون لب خشکیده ی آن تشنه کامان سوختم

بر سر نی چون که دیدم راس خونین تو را
از غم تو پای نیزه من فراوان سوختم

دامنم دریایی از خون بود از اشک دو چشم
در کنار ساحل دریای دامان سوختم

خانه ی دل گشت ویران در عزایت یاحسین(ع)
با دلی ویران و با حالی پریشان سوختم

بر گلوی اصغرت وقتی اصابت کرد تیر
آن زمان با اصغرت از ضرب پیکان سوختم

بارها مردم دوباره زنده گشتم یا حسین(ع)
گر که بودم زنده یا وقتی که بی جان سوختم

پیکرت می سوخت روزی چند زیر آفتاب
من ولی بر آن تن مجروح و عریان سوختم

چون که دیدم من سرت را خونی و خاکستری
شعله ی آتش شدم بر حال مهمان سوختم

چون عدو می زد به ضرب تازیانه دخترت
بود از ترس عدو وقتی که لرزان سوختم

می چکید از پای اطفال حرم وقتی که خون
من برای بچه ها افتان و خیزان سوختم

در غمت خوبان عالم جملگی در ناله اند
در کنار قطره قطره اشک خوبان سوختم

در عزای تو دل هر مومنی لبریز غم
در غمت من با تمام اهل ایمان سوختم

دم به دم می سوختم از داغ سنگین غمت
آری آری بارها پیدا و پنهان سوختم



یکشنبه 93 آبان 4 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin